مخابرات ما
خبرگزاری مخابرات ما

سردبیر سلام می کند- قاعده محبت، حساب و کتاب ندارد!

مخابرات ما (سردبیر) – سلام می کنم به شما عزیزان! آنچه امشب عامل این سلام و علیک با شما شد فقط یک چیز است, حس محبتی که شما دائما به سمت ما سرازیر می کنید! اصلا کفران نعمت است اگر از آن یاد نکنم! مگر می شود پیوسته در دریایی از لطف و محبت همکارانت, خوانندگان سایت, دوستانت و اعضای سایت شناور باشی ولی از آن تشکر نکنی؟!
پنج شنبه شب, حدود 75 تا کامنت جواب دادم.همه اش این نبود! مانده هایش این بود! با خودم قرار گذاشتم همه را جواب بدهم تا هیچکس جواب نگرفته امشب را نخوابد!

می دانید! گاهی سوالات حیاتی پیش می آید. گاهی خواسته ای سریع السیر مطرح می شود! گاهی چیزی از سردبیر می خواهند که دلم می خواهد بدلیل شرایط روحی خواننده زود پاسخش را بدهم. دلم می خواهد در لحظه های سخت روحی سردبیرتان را کنار خودتان ببینید.

سخت است! ولی سعی می کنم.

بجز مواقعی که بیمار هستم این قاعده را رعایت می کنم.

خلاصه, هیچ کامنتی را برای روز جمعه نگذاشتم! نویسنده ها 5- 6 تا مطلب نوشته بودند که ویرایش کردم و برای انتشار به اینترنت حواله دادم.

شب خوابیدم! صبح جمعه ساعت 10 سراغ کامنت ها رفتم. به این امید که دیگر از ساعت 12 دیشب تا صبح جمعه کسی کامنت نمی زند!

اما فکر می کنم حداقل 50 تا کامنت جواب دادم و تایید کردم. با خودم گفتم هیچ کامنتی بدون جواب نماند! اگر کسی می خواهد به گردش جمعه برود, اعصابش راحت باشد!

راستش مهمان عزیزی از تهران قرار بود به مشهد بیاید که خیلی دلم می خواست ببینمش. بخشی از حواسم به او بود او شب به قصد کاری آمده بود ولی قرار بود اگر فرصتی شد ببینمش! ولی تا امشب ساعت 11 (الان) دیدار حاصل نشده است. کار سنگینی دست نگرفته ام تا هر لحظه لازم شد بزنم بیرون.

ساعت 9 شب رفتم سراغ کامنتها! 38 تا کامنت بود.قابل انتظار بود.

نشستم تا یک ساعت و نیم تقریبا 25 تا کامنت جواب دادم. با خودم گفتم ده تایی باقی است!

صفحه را refresh کردم! دیدم 61 کامنت داریم که بدون پاسخ مانده!!!!

متوجه شدید؟

38 تا مانده بود! 25 تا را جواب دادم! باز حالا 61 کامنت بدون پاسخ است! یعنی هر چه جواب داده ام شما چند برابرش را دوباره فرستاده اید!

تنها وسیله ارتباطی من با شما همین کامنت هاست. تلفن جواب نمی دهم چون زمانش را ندارم. یک امکان یا باید برای همه باشد یا برای هیچکس نباشد!

یا باید شماره همراهم را به همه بدهم تا همه زنگ بزنند یا اگر عمومی نیست به هیچکس جواب ندهم!

البته وقتی موضوع حادی پیش آمده دیده اید که خودم به شما زنگ زده ام! شماره شما را از زیر زمین هم شده, پیدا کرده ام! اما در حالت عادی نمی شود…

… بگذریم!

این همه کامنت در یک روز جمعه و در یک روز تعطیل نشانه محبت شماست!

دریای محبت شما هر کسی را که قدمی به سمت شما بردارد سیراب خواهد کرد! خیلی ها از این خبر ندارند وگرنه عمرشان را به محبت شما می گذراندند!

دوستتان دارم و برای این دوستی با شما  ارزش زیادی قائل هستم.

حسودان را بگذارید در آتش حسد خود بسوزند و بسازند. ما که از بودن در کنار هم لذت می بریم!

قربان محبت شما- سردبیر شما

2 آذر 97

 

983730cookie-checkسردبیر سلام می کند- قاعده محبت، حساب و کتاب ندارد!
16 نظرات
  1. سعدی قراردادی می گوید

    ای یار جفا کرده پیوند بریده
    این بود وفاداری و عهد تو ندیده

    در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
    گرگ دهن آلوده یوسف ندریده

    ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
    افسانه مجنون به لیلی نرسیده

    در خواب گزیده لب شیرین گل اندام
    از خواب نباشد مگر انگشت گزیده

    بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم
    چون طفل دوان در پی گنجشک پریده

    مرغ دل صاحب نظران صید نکردی
    الا به کمان مهره ابروی خمیده

    میلت به چه ماند به خرامیدن طاووس
    غمزت به نگه کردن آهوی رمیده

    گر پای به در می‌نهم از نقطه شیراز
    ره نیست تو پیرامن من حلقه کشیده

    با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد
    رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده

    روی تو مبیناد دگر دیده سعدی
    گر دیده به کس باز کند روی تو دیده

  2. فریاد سکوت! می گوید

    حرف هايي كه ميزنيم،،،، دست دارند!!!
    دست های بلندی كه گاهی،
    گلويی را می فشارند
    و نفس فرد را می گيرند !!!
    حرف هايي كه ميزنيم،،،پا دارند !!!
    پاهای بزرگی كه گاهی،
    جايشان را روی دلی مي گذارند
    و برای هميشه مي مانند !!!
    حرف هايي كه ميزنيم ،،، چشم دارند !!!
    چشم های سياهی كه،
    گاهی به چشم های دیگران نگاه میكنند،
    و آنها را در شرمی بیکران فرو ميبرند !!!
    پس!
    مراقب حرفهايي كه ميزنيم باشيم
    زيرا
    سنجیده سخن گفتن از سکوت هم دشوار تر است !!!

  3. ناشناس می گوید

    زاده ی رنجم و پرورده ی دامان شرف

    آتش سینه ی صد ها تن دلسردم من !

    دل من چون دل تو صحنه ی دلقکها نیست !

    دیده ام مسخره ی خنده ی چشمکها نیست !

    دل من مأمن صد شور و بسی فریاد است!

    ضربانش ، جرس قافله ی زنده دلان

    طپش طبل ستم کوب ، ستم کوفتگان

    { تک تک } ساعت ، پایان شب بیداد است!

    دل من ، ای همه دین فروشان ، پست !

    شعله ی آتش { شیرین } شکن { فرهاد } است !

    حیف از این قلب ، از این قبر طرب پرور درد
    ناشناس

  4. کلمات قصار می گوید

    آنزمان که کشتند چشم بسته روحم را

    با خنجر تیز حرف هاشان،

    که آلوده به زهر تهمت بود

    من نیز ساختم در دلم گورستانی

    دفن کردم در تک تک قبرهایش

    عشق و یاد و خاطر نامردان را

    و پاشیدم خاکستر نفرت را

    بر قبرهای بی نام و نشان

    زمستان دادم بر قلبم تا یخ بزند

    گرمای عشق های دروغین
    فریبا محمدی

  5. ناشناس می گوید

    روز عیدتون رو خراب نمیکنم

    ولی تا کی میشه سرمون رو تو برف بکنیم
    حقمون رو میخورند میگیم حالمون خوب است
    حقمون رو نمیدن میگیم حالمون خوبه
    سرمون کلاه میزارن میگیم حالمون خوبه
    کلاه مون رو بر میدارن میگیم حالمون خوبه
    یعنی واقعا حال مخابراتو مخابراتی خوبه؟
    پس اگر اینجوریه پس حتما من مخابراتی نیستم با سی سال سابقه

  6. شوالیه ایی از گیلان اسیر شرکت های مخابرات می گوید

    سلام سردبیــــــر عزیز و مهربان
    فقط خواستم یه خسسته نباشید بگم بهتون
    امیدوارم همیشه صحیح و سالم باشید
    و نفس هایی می کشید به کامتون باشه.

  7. بازنشسته می گوید

    باسلام
    لطفا پیگیری شود سربازانی که خدمت مقدس سربازی را در جبهه های نبرد حق علیه باطل گذرانده اند ونامه آن به امور اداری ونیروی انسانی مخابرات استانها رسیده است کی اجرائی میشود.

  8. بهلول نادان می گوید

    سعدی قراردادی! ای بابا نمیدانم چطور شرکت رفته و ۷۰۰ سال پیش سعدی را هم قراردادی کرده ، انصافت را شکر ، قانون مجسم! شرکت!!!!
    بهر حال ، مقصر بخدا من نیستم!
    سعدی قراردادی می فرماید:

    هر ساعتم اندرون بجوشد خون را
    واگاهی نیست مردم بیرون را

    الا مگر آنکه روی لیلی دیدست
    داند که چه درد می‌کشد مجنون را؟

    عشاق به درگهت اسیرند بیا
    بدخویی تو بر تو نگیرند بیا

    هرجور و جفا که کرده‌ای معذوری
    زان پیش که عذرت نپذیرند بیا

    ای چشم تو مست خواب و سرمست شراب
    صاحبنظران تشنه و وصل تو سراب

    مانند تو آدمی در آباد و خراب
    باشد که در آیینه توان دید و در آب

    چون دل ز هوای دوست نتوان پرداخت
    درمانش تحملست و سر پیش انداخت

    یا ترک گل لعل همی باید گفت
    یا با الم خار همی باید ساخت

    هر چند بهلول نادانم ، اما قدر و قیمت دوستی خوب دانم

  9. همکار مایسا می گوید

    سلام سردبیر مهربان

    مایسا جان همکار مخابراتی عزیز وقت نداشت گفتم نکند منتظر بمانی و انتظار سخت جانکاهست !!! پس
    سلام سردبیر خوب دیدم که لازمه جواب جواب کامنتت را بدهم
    امیدوارم خوب و خوش و خرم باشید ، بخدا از ته دل میگویم
    اما اگر از احوالات اینجانب پرسان باشید ، غمی هست و لازم است جنابعالی را از آن مطلع کنم
    بهرحال اکنون شمای که تنها و با یک دست اسلحه ! چون رستم دستان ! در سرزمین خراسان و همسایه فردوسی ! شده اید سنگ صبور
    قربانت شوم حال من و دوستان خوب نیست
    خوب که نیست چه عرض کنم بسیار خراب هم هست
    پس چون توانی ، دلهایمان را بدست آور!
    نشکن و نگذار بشکنند ، که دل شکستن هنر نمی باشد!
    چون این راه را سالهاست آغاز کرده ای و در این راه بسیار ره سپرده ای ، اکنون خود راهرویی متخصص بل راهبر شده ای
    پس آنچه میتوانی بکوش
    شنیده ام که مدیران هم التفاتی بسیار به جنابعالی دارند
    پس امروز که در دستان شماییم مرحمتی کن ، فردا که شویم خاک چه سود اشک ندامت؟
    زیاده عرضی نیست ، جز سلامتی شما
    باقی بقایت جانم فدایت!
    دوستان قراردادی،شرکتی،رسمی،بازنشسته،و جمعی از مدیران بالا

    1. سردبیر - مخابرات ما می گوید

      قربان آن محبت نازنین شماپ
      التفات مدیران برای ما نان و آب نمی شود
      بجای التفات حرف گوش کنند!

  10. niaz می گوید

    سلام من که واقعا مدیون پیگیریهای شمام.مرسی که هستین.

    1. سردبیر - مخابرات ما می گوید

      ممنونم عزیز

  11. مبینا می گوید

    سلام سردبیر عزیز
    تنت سالم و دلت شاد باشه ، دوستت داریم سردبیر جااان ?

    1. سردبیر - مخابرات ما می گوید

      من هم عزیز

  12. مایسا می گوید

    دوستت داریم سردبیر ؛ معمولا زیاد کامنت نمی گذارم اما الان دیدم لازمه ?

    1. سردبیر - مخابرات ما می گوید

      قربون قلمت.
      چرا کامنت نمیذاری خب؟
      حداقل احوال مارا که بپرسید بی معرفت!

نظرات بسته شده است.